
آقای سامرا، که سلامم به محضرش
آتش زبانه می چکد از دیده ی ترش
آزار داده اند دل اهل بیت را
طوری که آه می چکد از قلب مادرش
در گوشه ای نشسته فقط گریه می کند
یعنی که نیست جز غم و اندوه، یاورش
از معجزات زهر بُوَد این که دم به دم
خونابه می چکد ز نفس های آخرش
پای پیاده ... نیمه ی شب ... کوچه ... آه آه
با این حساب خورده زمین جسم لاغرش
او را اگر چه نیمه شب از خانه برده اند
امّا دگر خمیده نشد قدّ همسرش
تا این که دید در وسط بزم عیش و نوش
جام شراب چیده شده در برابرش
در ذهن خویش خاطره ای را عبور داد
افتاد یاد لعل لب جدّ اطهرش
بزم شراب ... تشت طلا ... چوب خیزران
می زد یزید بر لب او پیش دخترش
محمدفردوسی
نظرات شما عزیزان:
:: موضوعات مرتبط: شعــر، اشعارشهادت ائمّه(ع)، ،
:: برچسبها: شعر شهادت امام هادی(ع), شعر شهادت, امام هادی(ع),
